۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

دزد پر رو

 اگر چه وقاحت دزدی و دروغ گوئی در ابعاد جهانی در حال از بین رفتن است ، پنداری اما پدیده جدیدی نیست . این هم یک مورد قدیمیِ خنده دار ( یا گریه دار ) که آدم را یاد بعضی از دولتمردان امروزی می اندازد .
بیت زیر از شاعر متوسط و کمتر شناخته شده ای به نام رفیع مشهدی است  که از رواج مضمون دزدی در زمان خودش گله مند است .
نکته سنجان همه غارتگر مضمون همند 
سخن تازه کم و دزد سخن بسیار است 

این بیت را نیز همین حضرت سروده است :
به جز از مرگ دوستان دیدن 
حاصل عمر خضر چیست بگو

بیان ضعیفه اما مضمونش بدک نیست .
و حالا بیتی که سالها پیش از او کلیم کاشانی سروده است :
بگو به خضر به جز مرگ دوستان دیدن  
چه حاصلی تو از این عمر جاودان دیدی 

بگذریم که مضمون رفقای خضر خودش کلی اشکال دارد . خضر بینوا اصلا دوستی نداشت و ندارد  و با الیاس نبی نیز که هم سرنوشت اوست میانه ای نداشته است .فقط با زنانی که قبل از طلوع آفتاب جلوی خانه را آب و جارو می کنند خوش و بشی می کند و می رود  . به اسکندر هم که خیال داشت با او هم سفر و هم سرنوشت شود نارو زد و کلاغی را ماموریت داد که برود مشک آب حیات را بر ترک اسب او سوراخ کند . یعنی رفیق بی رفیق .